«فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً إِلاَّ كَبيراً لَهُمْ». «إِلَى اللَّهِ الْمُشْتَكَى»
خدایا تو ما را زنده کردی و تو ما را میمیرانی و به ما توفیق دادی که بتوانیم نسبت به این کتاب مقدس که چهارده قرن است مظلوم است و مسلمانها بیشتر به آن ظلم کردهاند. سنیها ظلم کردند، شیعهها ظلم کردند، حوزهها ظلم کردند، روضهها ظلم کردند، منبرها ظلم کردند، فتواها ظلم کردند، کتابها ظلم کردند، مفسرین ظلم کردند. آنچه که خدا میخواهد از ترس بیان نکردند.
این توفیق بزرگی است.
همانطور که تو نخواستی اسماعیل کشته شود، چون بنا بر کشته شدن او نبود، فقط امتحان ابراهیم بود و جلوی ذبح امامحسین (ع) را نگرفتی و
حسین، حسینتر شد. مقام بالاتری را با این شهادت در راه تو یافت. خداوندا این لطف را به ما هم بکن.
شیخ عذری درباره شهادت امامحسین (ع) میگوید اینها کور خوانده بودند، اشتباه کردند.
«قد غيّر الطعن منهم كل جارحة سوى المكارم في أمن من الغير»
این نیزهها و تیرها و شمشیرها فقط اعضای بدن امامحسین (ع) را قطعه قطعه کرد، روحش را نه. امامحسین (ع) ثقل اصغر است. روحش که روح قرآن است ثقل اکبر است. معارضین آمدند ثقل اکبر را نابود کنند، بدن او را تکه تکه کردند. بر بدن او اسب تازاندند، انگشت و انگشتر را بریدند. پیراهنی را که با خون به بدن چسبیده بود کندند. آنها بسیار کار بدی کردند که عاشورا باید در تاریخ زنده بماند. عاشورا باید در تاریخ زنده بماند که کسانی که به ثقل اصغر ظلم کردند، به حسین (ع) نازنین، به علی (ع) نازنین، به حسن (ع) نازنین که محور شهادت، امامحسین (ع) است. این بماند. ایام عاشورا گریه کنیم. چرا؟
به چند جهت: یک جهت اینکه روح مبارزه علیه ظلم نسبت به ثقل اصغر روشن گردد. این یک عاشورا است. ثقل اکبر که بالاتر است. آیا بدن امامحسین (ع) مهمتر است یا روحش؟ روح را که نتوانستند بکشند.
«قد غيّر الطعن منهم كل جارحة سوى المكارم في أمن من الغير»
روح را نتوانستند کاری بکنند. نتوانستند این مطلب را در بین مردم با گفتن، با نوشتن، با بحث کردن، با پخش کردن، تبلیغ کردن، روح امامحسین (ع) را نتوانستند بگویند این روح اسلامی نیست، قرآنی نیست، الهی نیست، ربانی نیست، نیست و نیست... بدن را تکه تکه کردند. اما عاشورای قرآن مهمتر است.
امامحسین (ع) میلیونها برابر و بالاتر از ما، ما که هستیم؟ میلیونها نفر از ما در مقابل عظمت ثقل اصغر امامحسین (ع)، اهمیتی نداریم، ولکن روح امامحسین (ع) که روح قرآن است، که خودِ قرآن است، که قرآن در کل مراحل است، در مراحل حقایق است. و در مراحل کل قرآن، با روح امامحسین (ع) که نشد کاری کنند و ظاهراً کاری نکردند.
اما در حملههایی که به مسجد امام رضا شد. مخصوصاً حمله دوم که جهت عمومی داشت، خواستند قرآن نباشد. محمد و علی و حسن و حسین و تقی و نقی و هادی و مهدی، اینها مطلبی نیست. قرآن نباشد. کسانی که در محور قرآن فکر میکنند و تدریس میکنند و تدرس میکنند و مینویسند و تحقیق میکنند، خواستند ریشه قرآن که ریشه بزرگترین ناموس اسلام در حوزههای ما است، خواستند این را بکنند، ولی
نمیتوانند. خواستند و نمیتوانند.
از یزیدیها بدترند، از سنانها بدترند، از معاویهها بدترند. از ابولهبها و ابوجهلها بدترند. خدایا، مادامی که میشود ما فریادگر معارف قرآن باشیم، در این حوزه هستیم و الا نخواهیم بود. یعنی ما زنده بمانیم و نتوانیم به قرآن فکر کنیم و تحقیق کنیم و بحث کنیم؟
*برگرفته از سخنرانی علامه صادقی تهرانی در جلسات تفسیر قرآن